black flower(p,273)

black flower(p,273)

شین یانگ: هیچ بدی ای در حقش نکرده بود اینقدر بهش کمک کرده بود و از خودش و پسرش مراقبت کرده بود پس چرا باید اینکار رو باید انجام می داد؟🧠

اصلا از کجا خبر داشت که تهیونگ همون مین هیون گم شده است؟🧠

یعنی کسی بهش گفته بود؟🧠

اما این یه راز بود که به جز خودش و دانگ هی کسی ازش خبر نداشت حتی هودونگ که الان روی تخت بیمارستان دراز کشیده بود.🧠

شین یانگ سرش رو به دستش تکیه داد.

پسر بیچاره اش....

چرا اینقدر این همه اتفاق بد براش میفتاد؟

چطور امکان داشت مین هیون باعث بدبختیش شده باشه؟🧠

اون که نزدیک پونزده سال به جایی دیگه و با یه اسم دیگه بدون ایکه از هویت واقعیش اطلاع داشته باشه زندگیش رو می کرد.

شین یانگ گوشیش رو برداشت و یه پیام برای سورا تایپ کرد.

شین یانگ : ناپدید شدن تهیونگ زیر سر توعه؟ درست نمیگم؟

خیلی سریع جوابش رو گرفت.

دو سورا: چرا هنوز تهیونگ صداش میکنی ؟ مین هیون هم اسم بدی نیست شین یانگ شی..... هر چند تهیونگ اسم قشنگتریه باید ازش بپرسم که کدوم اسمش رو بیشتر دوست داره.

دندوناش رو روی هم فشار داد.

همیشه به اینکه رفتار سورا عجیبه فکر کرده بود اما احتمال نمی داد که تا این حد دیوونه باشه که برای کینه ای که حتی دلیلش مشخص نبود. دست به دزدیدن کسی بزنه

شین یانگ : بی سر و صدا تهیونگ رو برگردون به خاطر کیونگسو نمی خوام پلیس رو در جریان بذارم...
اون بچه اگه بفهمه تو چیکار کردی روحیه اش داغون میشه بذار فکر کنه مادر واقعیش مرده

شین یانگ پیام رو ارسال کرد و با یه فاصله ی چند دقیقه ای دو سورا جوابش رو داد.

دو سورا: بهتره نگران پسر خودت باشی